مشروح مطلب
 
کد مطلب:158
موضوع:آنچه خداوند سر راهت قرار داد استفاده کن
تعداد بازدید:1873
   
فرستنده حكايت : اديبي، افشين نويسنده شرح : اديبي، افشين متن حكايت: دو مرد در كنار درياچه اي مشغول ماهيگيري بودند. يكي از آنها ماهيگير باتجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نمي دانست. هر بار كه مرد باتجربه يك ماهي بزرگ مي گرفت، آنرا در ظرف يخي كه در كنار دستش بود مي انداخت تا ماهي ها تازه بمانند اما ديگري به محض گرفتن يك ماهي بزرگ آنرا به دريا پرتاب مي كرد. ماهيگير باتجربه از اينكه مي ديد آن مرد چگونه ماهي را از دست مي دهد بسيار متعجب بود. بنابراين ماهيگير باتجربه پس از مدتي از او پرسيد: «چرا ماهي هاي به اين بزرگي را به دريا پرت مي كني؟» مرد جواب داد: «آخر تابه من كوچك است!» آری: گاهي ما نيز همانند همان مرد، شانس هاي بزرگ، شغل هاي بزرگ، روياهاي بزرگ و فرصت هاي بزرگي را كه خداوند به ما ارزاني مي دارد را قبول نمي كنيم چون ايمانمان كم است.
 
بازگشت
 
Skip Navigation Links.
 
Skip Navigation Links.
Skip Navigation Links.
 
 
کاربر مهمان خوش آمدید
۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر