کد مطلب: | 156 |
موضوع: | مگر من کوچک شدم کارگاه را تمیز کردم ؟ |
تعداد بازدید: | 1957 |
|
فرستنده حكايت : غريفي؛ سيد امير
منبع : كتاب كليد گنج
خاطره ای از علی سعیدی
متن حكايت:
سعیدی نقل مي كند:
با مدرك ابتدائي سال 1315 استخدام نفت شدم و سال 1350 كه بازنشسته شدم ليسانس فني داشتم. اوايل استخدام نوبت من شد تا كف كارگاه را نظافت كنم، اما نكردم. هر چه نصيحتم كردند، فايده نداشت و استعفا كردم. موضوع كه به رئيسم منتقل شد، آمد و كنار ديوار ايستاد و به من گفت: «به اندازه قد من، روي ديوار خط بكش.»
چون بلندتر از من بود روي صندلي رفتم و روي ديوار خط كشيدم. بعد او با جارو كارگاه را پاك كرد و تمام ميزها و وسايل را با پارچه گردگيري كرد.
كارش كه تمام شد كنار همان ديوار زير خط ايستاد و پرسيد: «به نظرت من كوچك شده ام؟»
سكوت مرا كه ديد گفت: «اگر شركت براي نظافت اينجا كارگر استخدام نمي كند براي اين است كه ما كار آموزان ياد بگيريم و عادت كنيم همه چيز از جمله محيط كارمان مرتب و منظم باشد.»
سعيدي مي نويسد كه اين حادثه باعث شد كه من هميشه مرتب باشم.
|